صدایش میلرزد، سعى میکند قامتش را ایستاده نگاهدارد اما لرز ناشى از سردى هوا رعشهاى بر بدن نحیفش مستولى کرده است. براى زیارت آمده بود و مأموران فریبش داده بودند که به زودى از حبس آزاد میشود.
کمى مانده به پایان دوره محکومیت یک ماهه در انتظار بازگشت به وطن بود، اما درست 48? ساعت قبل از آزادى وعده داده شده، او را به دادگاه بردند و مدت محکومیتش را به ? 6? ماه افزایش دادند.
نمیتوانست باور کند که تا 6? ماه در سالنى40? مترى در میان 60? نفر با ملیتهاى مختلف و حداقل امکانات باید روزگار بگذراند اما مگر چارهاى بود.
موضوع ? 6?ماه حبس را براى خانوادهاش از طریق ارسال نامه به عنوان تنها وسیله ارتباطى توضیح و به آنها وعده داده بود که ظرف چند ماه آزاد میشود.
این تمام ماجرا نبود چرا که درست? 20? روز قبل از پایان? 6?ماه، خودرویى سرپوشیده او را به دادگاه دیگرى انتقال داد.
در مجاورت قاضى دادگاه میخواست از زندگى و عشقش به امام حسین (ع) و ابوالفضل (ع) بگوید، میخواست از دلتنگیها و درماندگى خانواده و جگرگوشه- هایش بگوید اما مأمور همراه به او فهماند که لب از لب نگشاید تا کار خراب نشود.
هیچ سوالى از او نشد و از همه بدتر سکوت قاضى بود که با نگاهى سرسرى به وى مشغول نوشتن شد، به زندان بازگشت و وسایل حقیرانهاى که این ? 6? ماه جمع کرده بود، بار دیگر برانداز کرد که چیزى جا نمانده باشد، مأمور زندان آمد و به او خبر داد که مدت محکومیتش به دو سال افزایش یافته است.
دنیا روى سرش آوار شد، چشمانش سیاهى رفت و تمامى خاطرات زندگى درایران در یک لحظه در مقابل دیدگانش رژه رفت، روانش اجازه هوشیارى به او نداد و از حال رفت.
اى کاش تمام ماجرا این بود چرا که تمامى کسانى که از نزدیک با آنها به گفته و گو نشستیم دو سال حبس را گذرانده بودند و میگفتند که در دادگاه دیگرى آنها را به ? 6?سال زندان محکوم کردند.
گفتند بنویسید: «مشکل ما دیگر جسمى و فقدان امکانات نیست، الان داریم روانى میشویم و یک جورایى بریده ایم.»
قرار بود طى یک روز با ? 30? زندانى که به جرم ورود غیر مجاز به خاک عراق دستگیر شده بودند در استان شرقى «واسط» دیدار داشته باشیم.
مسئولان زندان "نعمانیه" اجازه حمل دوربین و تلفن همراه به ما ندادند و دست خالى از پشت میلهها، فرصت دیدار با هموطنان ایرانى به ما ارزانى شد.
یک زندانى که شب تاسوعاى حسینى دو سال قبل از منطقه "چالدران" به عراق آمده و از سوى مأموران دستگیر شد، میگوید: اینجا چیزى نیست که به آن دلخوش باشیم و هیچ امیدى به آینده نداریم.
«تا 6? سال دیگر اگر محکومیت ما تمدید نشود ، تمام جوانى خود را در غربت باختهایم و اگر باز دادگاهى و محکومیتى دیگر در کار باشد قطعاً ما هم به سرنوشت آنهایى که در داخل سالن ماندهاند، دچار میشویم»
زندانى دیگرى با لهجه اصفهانى در مورد نحوه زندانى شدن خود میگوید: از مأموران گمرک عراق پرسیدیم این گذرنامه براى ورود به عراق و زیارت کافى است؟ آنها جواب مثبت دادند اما اتوبوس ما به جاى کربلا از زندانى در بدره سر در آورد.
قرار بود ظرف چند روز آزاد شویم اما پس از گذشته ? 27?ماه هنوز اینجا هستیم و امیدى به آزادى نداریم.
زندانى دیگرى از زندان "عزیزیه" در استان واسط میگوید: هیچى براى خودمان نداریم و تنها در هنگام بیمارى آن هم بعد از گذشت چند روز اگر حالمان وخیم شد، دکتر به سراغمان میآید.
دکتر پس از معاینه سطحى یک قرص مینویسد که یکى از مأموران به چندین برابر قیمت بازار آن را در اختیارمان میگذارد اما فرداى همان روز مأموران زندان قرصها را با خود میبرند.
? 14?روز پیش در اعتراض به شرایط زندان اعتصاب کرده و از سه روز قبل ضعف او را به بیمارى کشانده است و در برابر همه اینها مسوول زندان در حالى که سعى میکند قیافه حق به جانبى بگیرد، میگوید: به او حالى کنید که غذا بخورد، اگر ادامه بدهد و بمیرد ما هیچ مسئولیتى بر عهده نخواهیم گرفت.
در محوطه باز زندان عزیزیه کمى آب بر روى کف سیمانى پاشیدهاند و از سه زندانى ایرانى مقیم این زندان دو نفر بیرون میآیند و پاى برهنه در حالى که لباسهاى مندرسى بر تن دارند از میان زمین خیس خود رابه ما میرسانند.
اینها از ما و هر کسى که به ملاقاتشان بیاید تنها یک خبر میخواهند و آن چیزى نیست جز «خبر آزادی».
عبارت «در حال پیگیرى است و مسئولان یک قولهایى داده اند» پشیزى براى این افراد اهمیت ندارد.
یکى از این دو نفر میگوید: مگر ما سربازان انگلیسى متجاوز به خاک کشورمان را آزاد نکردیم. جرم ورود غیر مجاز، آن هم به عشق زیارت آقا امام حسین(ع) مگر چقدر سنگین است که الان اینجا هستیم و چرا به ما عفو نمیخورد.
دیگرى میگوید: سه روز است تب و لرز دارم و روزى 100? بار اشهد خود را مىخوانم و لاالهالاالله میگویم چرا که از همه چیز بریدهام.
او میگوید: پدرم و زنم فوت کردهاند و بچههایم بدون سرپرست باقى ماندهاند اما هیچ امیدى به آزادى من نیست.
لباسهایش را نشان میدهد و میگوید: اینها عاریهاى هستند لااقل بگویید براى ما لباس و پتو بیاورند.
پنج زندان تا حالا عوض کردهاند و حالا حالاها میهمان سالن 40? مترى زندان عزیزیه هستند.
این زندانى با صداى محزون میگوید: "عید پیش ما میآیید؟" با خود فکر میکنم که چه جوابى میتواند او را راضى نماید، هیچ نیافتم. گفتم: امیدوارم تا عید آزاد شوید.
از پشت پنجرهها زندانیان عراقى چشم از ما بر نمىدارند، یکى از آنها مىگوید: اگر یکى از ما ? 10?سال هم زندانى شود، هیچ مسئولى به دادش نمیرسد اما ایرانیها باز یکى را دارند که حرفهایشان را بشنود.
زندان «نعمانیه» داراى 19? زندانى ایرانى است و همگى در کنار گروهى از اتباع خارجى از جمله افغانى دوران محکومیت خود را میگذرانند.
یکى از زندانیان اینجا با اعتراض به وضعیت این زندان میگوید: در گرماى طاقت فرساى تابستان اجازه هواخورى و خروج از سلول به ما نمیدادند اما حالا صبحها مجبورمان میکنند تا از سلول بیرون بیاییم و سرما را تحمل کنیم.
دیگرى میگوید: حمام اینجا فقط یک شیر آب سرد دارد، آبى که انگشتانت در زیر سرماى آن به گزگز میافتد و لحظات شکنجهآورى براى تن نحیف ما تحمیل مىکند.
منبع: وبلاگ دانشجویان مهندسی صنایع / بهمن 1386
نامه سرگشاده خانواده هاى زائران دربند به رهبر معظم انقلاب
آزادی قریب الوقوع دهها زندانی ایرانی در عراق
قصه ما و عراق
تفاوت برخورد ایران با عراقیها
مذاکره هیات ایرانی برای آزادی زائران زندانی
سخنگوى وزارت امور خارجه و بدرفتارى زائران ایرانى
تعیین تکلیف زندانیان ایرانی در عراق
نامه به سفیر عراق در تهران
متکى: امیدواریم زوار ایرانى زندانى در عراق بزودى آزاد شوند
سخنگوى وزارت خارجه و قول پیگیرى
متن نامه خانواده ها به مسئولین عراقى
تجمع خانواده های زائران اسیر در عراق مقابل مجلس
تجمع مقابل سفارت عراق برای آزادی زائران ایرانى
تجمع جلوى سفارت عراق در تهران برگزار شد
[همه عناوین(23)][عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 14
کل بازدید :50031
انعکاس خبر تجمع در روزنامه کیهان [57]
خبر تجمع در روزنامه اعتماد [26]
تجمع و بازتاب آن در شیعه آنلاین [44]
بازتاب تجمع در روزنامه مردم سالارى [39]
بازتاب تجمع و متن نامه در سایت تابناک [54]
خبر تجمع در جهان نیوز [49]
انعکاس خبر در شیعه نیوز [31]
وضعیت فعلى کشور عراق [62]
[آرشیو(9)]
سایت ریاست جمهورى
سفارت عراق در تهران
وزارت خارجه عراق
وزارت امور خارجه ایران
سفارت ایران در بغداد